شاید بارها قصه کودکی فقیر را شنیدهاید که با همت و تلاش بسیار به هرآنچه که میخواسته رسیده است .
این قصه را بارها در کودکی شنیدهایم اما این نوشتار دیگر قصه و افسانه
نیست . این قصه ، روایت راستین زندگی مردی خودساخته است که با پشتوانۀ امید
و اطمینان و با تکیه بر عقل و منطق ، پی در پی و مدام طعم خوش پیروزی بر
مشکلات را چشیده است .
غلامعلی ملول در سال ۱۳۲۶ در محلهای فقیرنشین در اراک متولد شد .
آنچه که از طفولیتِ خود به یاد دارد بازیگوشی ، شیطنت تا مرز شرارت ، انگیزه ، شوق ، امید و نشاط است .
وقتی از خاطرات کودکی او میپرسم ، میگوید من در کودکی علاوه بر بینایی ، دنیا را از دریچۀ بویایی و چشایی نیز به خوبی میدیدم .
سوزِ سرمای آن روزهای اراک و برف انبوه گاهی تا بالای زانو، کوچههای خاکی،
چراغ زنبوریها، رسیدن نوبۀ آبِ ما در نیمههای شب، طاق آجریِ آب انبار و
پلههای زیاد و سطل آب و دالانی تاریک و مرطوب و سرازیر، بازیهای کودکانه
با پای برهنه، شوق بازی و بازیگوشی و شیطنتهای کودکانه، لذتِ نوشیدنِ آبِ
خنک در حالتی عرق ریزان پس از بازی بسیار در گرماگرمِ تابستان، باز شدن
گلهای نیلوفر در صبحگاهان در باغچه کوچک خانه بخشی از خاطرات طفولیت
اوست .
خوابیدن در پشت بام در فصل گرما و فرو رفتن تا اعماق آسمان و پرواز تا
آنسوی ستارهها، خیالهای کودکانه و آغوش گرفتن ماه و شنا در ماهتاب، بوی
عید و شوقِ طلا کردنِ سکههای پنج شاهی و ده شاهیِ عیدی با خاکۀ آجر، بوی
نمِ خاک پس از باران، بوی گلهای محمدی، طعم لذیذ قند و شیرینی، طعم وصف
ناشدنی حبّههای انگورِ تازه که صبحِ زود در باغ از درخت تاک بچینی،
باورهای کودکانه و راست پنداشتنِ غول و اژدها و رستم و اسفندیار، زیر کرسی
نشستن با اقوام و شنیدن شوقات های امیرارسلان نامدار، هزار و یک شب ،
رودابه و سیمرغ و زال ، بخشی از خاطرات کودکیِ اوست .
شاگردی در قصابی و خیاطی و نقشهکشیِ فرش و فرشفروشی و به خود بالیدن از
امانتداری و اطمینان کاملِ استاد از شاگرد, بیاعتنایی به ناداریِ خود و کم
شمردنِ داراییِ اغنیا ، قبول نداشتن هیچ عنوانی برای خود در کلاسِ درس جز
شاگردِ ممتاز ، بریدنِ زنجیر و دریدنِ سینی به تقلید از خلیلِ عقاب ، شوقِ
داشتن سینههای برجسته و ستبر ، بازوانی ورزیده و عضلانی همچون بازوانِ
نقاشیِ سهراب در قهوهخانهها، لذتِ دُرشکهسواریِ دزدانه در لابلای سیمهای
خاردارِ پشتِ دُرشکه همراه با طعمِ شلاقِ دُرشکهچی هم بخشی از خاطراتِ
کودکی اوست
.
دورهم نشینی با خواهران
و برادران در کنار پدری متین و دلسوز و مادری تیزهوش و با انگیزه و
پرتلاش، تماشای قالی هرجا که بود و وارسی یک به یک گل و بوتههای آن،
احساسِ قرمزِ قرمز و سبزِ سبز و آبیِ آبیِ نقشها، نقشِ درختانی بسیار چون
جنگلی انبوه یخ زده بر قابِ شیشۀ پنجرهها در یک صبحِ بسیار سردِ زمستانی،
غرق شدن در فضایِ روحانیِ مساجد و احساس رفاقت با گل و مرغ و بند و اسلیمیِ
کاشیکاریها ، به وجد آمدن از تلألوِ الماسگونۀ آیینهکاری امامزادهها .
شاید اینگونه خاطرات دلیلِ اصلی علاقۀ مهندس ملول به هنر سنتیِ ایران است.
هنری که او نیز در پاسداری از آن و شناساندنِ آن به جهان سهیم بوده است .
کوتاه سخن آنکه لذتی مدام و حالی دَم به دَم خوش از هر چیز و همه چیز ، وصفِ خاطرات کودکیِ اوست .
او مقطع دبستان را در مدرسهای به نام فرزین گذراند . با وجود آنکه درس کم
میخواند اما به دلیل هوش زیاد و فیزیولوژی قوی ، توانست با نمرات عالی و
با عنوان شاگرد ممتاز این مقطع را به پایان برساند . خودش میگوید چه در
دوران تحصیل از دبستان تا دانشگاه و چه در مطالعات کتابهای غیردرسی تا
مطلبی را نمیفهمیدم از آن نمیگذشتم و از حفظ کردنِ طوطیوارِ مطالب بیزار
بودم .
ذکر خاطرهای از دوران دبستانِ او نیز شنیدنی است :
آن زمان در ابتدای زمستان خیرین به مدارس میآمدند و به محصلین فقیر پالتو و
لباس گرم اهدا میکردند . در یکی از زمستانهای سختِ اراک ، نام او را هم
در لیست دریافتکنندگانِ پالتوهایِ اهدایی گذاشتند . این قضیه در او آنچنان
تأثیر گذاشت تا جایی که هنوز از یادآوری این خاطره ، اشکی در گوشۀ چشمش
جمع میشود . آن موقع هم گریهکنان به خانه رفت و به پدر گفت نه تنها
پالتوی آنها را نمیگیرم بلکه باید یکی دو پالتو هم به کودکان فقیر مدرسه
کمک کنیم .
هرچند خانوادۀ او از نظر مالی جزء قشرِ فقیر جامعه به حساب میآمدند امّا والدین او به درس و تحصیلات فرزندان اهمیت زیادی میدادند .
علاقه به ریاضیات به ویژه هندسۀ فضایی و فلسفه از علایق دورۀ نوجوانی اوست .
دبیرستان محمدرضا شاه و سپس دبیرستان صمصامی مدارسی بودند که او در مقطع
دبیرستان در رشته ریاضی در آنها درس خواند. دبیرستان صمصامی در آن زمان نیز
از مدارسِ خوبِ اراک بود که عمدتاً دانشآموزانِ با نمرات عالی را
میپذیرفت و چون او یکی از باهوشترین دانشآموزان شهر قلمداد میشد توانست
وارد این دبیرستان شود که این دوره را هم با موفقیت چشمگیر و با عنوان
شاگرد ممتاز پشت سر گذاشت .
دانشکده فنی و یا رشتۀ فیزیکِ دانشکدۀ علوم دانشگاه تهران مقصد نهاییِ او
بود و توانست در هر دو دانشکده قبول شود. به این ترتیب بود که او در سال
۱۳۴۴ دانشجوی راه و ساختمانِ دانشکده فنیِ دانشگاه تهران شد و پس از ۵ سال
تحصیل در این دانشکده با مدرک فوق لیسانس فارغالتحصیل شد .
مهندس ملول از سال سوم دانشگاه برای گذرانِ زندگی ، تدریس خصوصی به
دانشآموزان را آغاز کرد تا بتواند بخشی از هزینۀ اقامت در تهران و تحصیل
را تأمین کند . سال اول و دوم و سوم را در کوی دانشگاه ساکن شد و سال چهارم
و پنجم اتاقی اجاره کرد . او در سال چهارم ، به کارآموزی در رشتۀ خود
پرداخت و دستمزد نسبتاً خوبی هم دریافت کرد .
علاقه به ورزش جزئی جداناپذیر از زندگی او است بهگونهای که در بچگی با
وسایلی اندک ، توانست با دستۀ بیلِ چوبی و چند عدد آجر هالتری برای ورزش
بسازد و پستویِ اتاق را تبدیل به سالن بدنسازی کند . همچنین بدنسازی و
والیبال از دیگر ورزشهای مورد علاقهاش بود تا جایی که والیبال را با
علاقه در دانشگاه هم ادامه داده و از اعضای تیم والیبال دانشکده فنی
دانشگاه تهران بود . پس از دانشگاه نیز هرگز از ورزش دور نبود ۳۰ سال
پرداختن به ورزش تنیس و ۱۷ سال اسکی در پیست اسکیِ دیزین از سرگرمیهای
ورزشی او بوده است .
همزمان با دوران سربازی در ایلام ، در شرکتی که پیش از این دوران کارآموزی
خود را در آن سپری کرده بود ، برای ساختِ ساختمان مرکزی بانک صادرات استان
مازندران با عنوانِ ریاست کارگاه ، عازم شهرستان ساری شد بنابراین در هر
ماه چند روزی در ایلام ، روزهای دیگری در ساری و برخی روزها را در تهران
سپری میکرد .
پس از آن به ساخت ساختمان بانک صادرات در میدان محمدرضا شاه (جمهوری کنونی)
مشغول شد . کرمانشاه محل بعدی فعالیت اقتصادی او بود . ساختمانهای
درجهداری پادگان صالحآباد به صورت پیمانکاری به او واگذار شد و همزمان
مهندس ملول در این شهر با خرید 4 قطعه زمین کوچک در یکی از محلاتِ در حال
رشد ، ۴ خانه ساخت و تمامی آنها را به فروش رساند.
ریاست پروژۀ احداث کارخانجاتِ کشتیسازی اروندان ، در خرمشهر کنار اروندرود
مقصد بعدی وی بود . او تا مرحله تکمیل شمع کوبی و نصب اسکلت فلزیِ آن
کارخانه ، در آنجا مشغول به کار بود . در سال ۱۳۵۲ تصمیم گرفت مستقلاً
فعالیت اقتصادی خود را آغاز کند . ساخت ۴۸ دستگاه آپارتمان در تقاطع خیابان
کاخ و زرتشت ، ساخت برج آرین در خیابان میرداماد و دهها پروژه ساختمانی
دیگر با سرمایۀ شخصی بخشی از فعالیتهای اقتصادی اوست . طراحی ، اجرا و
راهاندازی کارحانجات لولهسازی آریاوا با سرمایۀ شخصی از دیگر فعالیتهای
اقتصادی او در زمینۀ تولید است . وی میگوید در سال ۱۳۸۲ در اوج آمادگی و
توانایی در حالی که بیش از ۵۵ سال نداشتم طی حکمی ، خودﹾ خودﹾ را در
زمینههای اقتصادی بازنشسته کردم تا فرصت بیشتری برای فعالیت در زمینههای
فرهنگی و علایق شخصی خود داشته باشم . توضیحات بیشتر دربارۀ فعالیت اقتصادی
در بخش فعالیتهای اقتصادی در دسترس میباشد .
مهندس غلامعلی ملول درباره مطالعات غیرِ درسی در دوران تحصیلیاش میگوید
که از اوایل سیکل دوم شروع به مطالعۀ غیر درسی کرده است و از آن زمان به
مطالعه کتب فلسفی پرداخته است . فلسفه و فلسفیدن ، شناخت شناسی و هستی
شناسی و فلسفه سیاسی از دغدعههای فکریِ مهندس غلامعلی ملول است .
عقلگرایی و پیروی از منطق از مشخصههای بارز او است و این خصیصه از بچگی
در او نهادینه شده است . وی بارها گفته است که : « یک لحظه اندیشیدن از
تمام گلهای بهاری زیباتر است » .
درج مقالات گوناگون فلسفی در روزنامهها و مجلات و ایراد چند سخنرانی از
جمله فعالیتهای فرهنگی او است . حاصل چهل سال فلسفیدن در کتابی به نام
"عقل پیامبر راستین" گردآوری شده که در بخشِ جهان بینیِ این سایت، آمده
است و در آینده نزدیک به چاپ خواهد رسید. آراء و عقاید فلسفیِ ایشان را در
بخش جهانبینی میتوان مطالعه کرد.
علاقه به هنر ، ادبیات ، صنایع دستی و آثار باستانی و مسافرت به کشورهای
گوناگون از علایق دلپذیر او است . تألیف کتاب " بهارستان دریچهای به قالی
ایران " ، گردآوریِ مجموعهای از فرشهای نفیس طی چهل سال ، گردآوری مجموعۀ
قلمزنی نقرۀ اصفهان طی سی و پنج سال ، بازدید از آثار باستانی شاخص در
جهان و موزههای معروف دنیا ، از دیگر فعالیتهای او است . برای آشنایی با
فعالیتهای هنری او میتوان به بخش فعالیتهای هنری مراجعه کرد .
مهندس غلامعلی ملول از اقدامات خیرخواهانۀ فرد به فرد بیزار است اما در
شرایط کنونی چارهای دیگر نمیبیند . ساخت مدرسۀ امام علی ، اهدای تمامی
مجموعه فرش خود به موزۀ ملی فرش ایران ، کمک به ساخت مراکز علمی و اقدامات
خیرخواهانۀ گوناگون از فعالیتهای بشردوستانه او است . در این باب میتوان
به بخش فعالیتهای خیرخواهانه مراجعه کرد .
مهندس ملول با تأکید بر قدرشناسی از زحمات کلیۀ افرادی که در تهیۀ این سایت تلاش نمودهاند سخن خود را چنین به آخر میرساند .
از راهنماییها و خدماتی که مهندس ایمان ملول در کلیۀ مراحل انجام دادهاند سپاسگزارم .
از آقای رضوی که با تحمّل اینجانب کارهای گرافیکی سایت را انجام دادهاند ممنونم .
و از سرکار خانم حدیث شکوهی که طی سالیان متمادی در تایپ و نسخه خوانی کلیۀ
متونِ سایت ، وسواس و گاهی نکتهبینیهای غیرضروری اینجانب را با حوصله و
متانت تحمّل نمودهاند و در مقدمههای هر بخش از سایت راویِ گفتههای من
بودند قدردانی میکنم .