اقدامات خیرخواهانه متفرقه
وقتی از آقای ملول میخواهم دربارۀ اقدامات متفرقۀ خیرخواهانهاش سخنی بگوید در او شور و شوقی نمیبینم .
میدانم که او باید لیست بلند بالایی ارائه کند امّا عادت به بایگانی اطلاعاتی از این دست در مغز خود ندارد .
هرچند غلامعلی ملول بی سروصدا کارهایی میکند امّا من در جریان برخی از اقدامات خیرخواهانۀ او هستم .
میدانم که در روزهای اولِ حملۀ عراق به ایران مبلغ قابل توجهی برای کمک به جبههها اختصاص داده است . میدانم که او در سال 1386 در یک فقره پانصد میلیون تومان به طرح توسعۀ پردیسِ 2 ، دانشکده فنی کمک کرده است . از کمکهای مستمرِ او به انجمنهای ادبی و فرهنگی و همچنین انتشارات فرهنگی باخبرم . میدانم که او بیش از ده واحد مسکونی برای نزدیکان و آشنایان خود خریده است و شنیده ام که در احداث مرکز خیریۀ جامع توانبخشی اراک سهمی داشته و همچنین میدانم که پس از وقوع زلزله رودبار بلافاصله آنچه که میبایست انجام داده است و او خود بیش از این میداند امّا لزومی به دانستنِ دیگران نمیداند .
برای نمونه من در مورد پرداخت بدهی عدّهای از زندانیان که به خاطرِ بدهی در زندان بوده اند جسته گریخته چیزهایی شنیده بودم و سؤال دربارۀ این موضوع را برای شروع بهتر دانستم .
وی در پاسخ چنین ادامه میدهد :
این داستان را جز من و مرحوم محمدباقر صدرا تا امروز کسی نمیدانسته است .
یک روز به دلیل دیدنِ یک صحنه در شب قبل در تلویزیون ، تصمیم داشتم به زندان قصر بروم و با پرداخت بدهیِ چند زندانی ، آنان را به زندگی طبیعی بازگردانم . حدود ساعت 10 صبح آن روز مرحوم محمد باقر صدرا ( مدیر انجمن ادبی امیرکبیر ) برای احوالپرسی تلفن کرد و گفت امروز با هم قراری بگذاریم . من او را در جریان رفتن به زندان قصر گذاشتم و او بلافاصله اظهار علاقه کرد که همراه من باشد . نزدیکیهای ظهر به اتفاق به زندان قصر رفتیم و در ملاقات با مسئولین زندان گفتم پروندۀ زندانیانی که به خاطر بدهی مالی در زندان هستند را میخواهم ببینم . مسئولین زندان تصور میکردند که ما برای پرداخت بدهیِ فرد و یا افرادِ خاصی به آنجا رفتهایم ، گفتند نام زندانی چیست ؟ در پاسخ گفتم شما لطفاً پروندۀ کلیۀ افراد بدهکار را بیاورید . مسئولین زندان کمی تعجّب کردند و به اصرار من پروندۀ حدود 30 نفر از زندانیان بدهکار را روی میز گذاشتند . آنان اکنون که متوجه شده بودند که فرد خاصی مورد نظر من نیست سعی میکردند حداقل چند نفر از زندانیانی که در زندان خوش رفتار و خوش اخلاق بوده اند را نیز در این لیست جای دهند ، امّا من بدون توجه به نام و نشانِ زندانیان ، 22 پرونده از میان پرونده ها بیرون کشیدم و گفتم که لطفاً نام و میزان بدهیِ این افراد را لیست کنید . مسئولین زندان با علاقه و سرعت لیست را آماده کردند ، پس از آماده شدن لیست نسخه ای از آن را برداشتم و تقاضا کردم مسئولین زندان با طلبکارانِ آنها تماس بگیرند و با دریافت 60 تا 70 درصد از طلبِ خود رضایت دهند . آقای صدرا و مسئولین زندان اصرار میکردند که شما این زندانیان را ببینید و علاقمند بودند که همۀ آنان در دفتر کار مسئولین حاضر شوند امّا من هیچ علاقه ای به دیدن آنان نداشتم زیرا از رُخ به رُخ شدن با این پناهجویان لذّتی نمیبردم . فردای آن روز به زندان قصر رفتم خوشبختانه کلیۀ طلبکاران رضایت خود را اعلام کرده بودند و با پرداخت وجه ، کلیۀ آنان به زندگی عادی خود بازگشتند .