کلّیات
هر فلسفه و فیلسوفی باید سرانجام از آسمان فرود آید و پای بر زمین گذارد . هر مکتب فلسفی و نظام فکری چنانچه فاقدِ نظریۀ سیاسی و فلسفۀ سیاسی باشد ناقص و ناتمام است . اهمیّت هر مکتب فلسفی را باید از چند و چون فلسفۀ سیاسیِ آن شناخت .
آن فلسفهای که خرگوشِ تیزپاتر از لاکپشت را هرگز از لاکپشت پیش نمیاندازد و آن فلسفهای که نتیجهاش انکارِ حرکتِ پیکانِ رها شده از کمان است ، فلسفه نیست ، فلسفه بازی است . دریغ از یک لحظه سرگرم شدن به این رفتار بیهوده در حالی که هزاران هزار انسان گرسنهاند ، میلیونها آدم ستمدیدهاند ، هزاران متفکّر دربنداَند ، میلیونها کودکِ در حال رُشد از تربیت و پرورشِ مناسب بیبهرهاند و صدها هیتلر و چنگیز در حال ظهورند .
ما بایستی از برجِ عاجِ فلسفه فرود آییم و به زمینِ زیرِ پایمان قدم گذاریم .
هیچ موجودی بیش از انسان همنوعان خود را به قتل نرسانده است . هیچ موجودی به این اندازه همنوعان خود را به بردگی و بیگاری و استثمار نکشانده است و به تحقیق ، هیچ موجود دیگری به اینسان همنوعان خود را استثمارِ فکری نکرده است .
میلیونها انسان در آینده نیز کشته خواهند شد ، متفکّران در آینده نیز به بندِ سکوت کشیده خواهند شد ، میلیونها نفر در فقر و تنگدستی خواهند زیست ، حقوق فطریِ انسانهای بیشماری پایمال خواهد شد ، جنگهای محلی و منطقهای در آینده نیز روی خواهد داد و بشر از رنج و درد ناشی از جهل و نادانیِ خود به این زودی ها آزاد نخواهد شد .
وای بر فیلسوفان و متفکّران جهان اگر در مقابل این رفتار ابلهانه ساکت نشینند .
هر فیلسوفِ خردمندی باید در این اندیشه و امید باشد که بشریّت به شَرفِ عقل شریفتر شود و از شرّ بلایایِ خودﹾساخته رها شود .
بنای باشکوه و عظیمِ تمدّنِ امروز ، بر روی اجساد انسانهای بیشماری ساخته شده که در راه ساختنِ این تمدّن ، مظلومانه بیگاری کردهاند و خود از این تمدّن ، جز رنجِ کارِ بدنی ، هیچ بهرهای از زندگی نبردهاند . امروز به تمام این زنده به گورها - که در زیر این ساختمانِ رفیعِ تمدّنِ بشری مظلومانه آرمیدهاند - باید عنوانِ شهیدانِ راهِ تکاملِ بشری داد .