قالی‌بافی در دورۀ صفوی ( 1722 – 1501 میلادی ) ادامه ۷

Carpets
۳ خرداد ۱۳۹۶
قالی‌بافی و کتاب سازی در زمان شاه عباس ( 1629 – 1587 میلادی ) – قسمت دوم
در زمان شاه عباس دگرگونی شدیدی در سبک نقاشی‌های تک چهره روی داد که تا اوایل قرن نوزدهم ادامه داشت . شاخص‌ترین هنرمند دورۀ شاه عباس رضا عباسی است . او متولد 1560 م. و فرزند علی اصغر کاشی بوده است . رضا چند سال پس از جلوس شاه عباس به خدمت او درآمد و خود را رضا عباسی نامید . تعداد نسبتاً کمی مینیاتور و تعداد بسیار زیادی نقاشی تک چهره که در سال‌های 1598 تا 1634 م. نقاشی شده‌اند ، از او به جا مانده است .

کاری از رضا عباسی

دربارۀ نقاشی‌های رضا عباسی گفته‌اند « نقاشی‌های تک چهرۀ او آن چنان است که اگر مانی و بهزاد زنده بودند ، دست و قلم او را روزی صد بار تحسین می‌کردند .» رضا عباسی شاگردان و پیروان زیادی داشت . معین مصوّر از شاگردان رضا عباسی است که تعداد بسیار زیادی مینیاتور ، سیاه قلم و پرتره مربوط به دوره‌ای طولانی از 1638 تا 1707 م. از او در دست است .
سبک رضا عباسی را بعدها امیر افضل تونی ، حبیب اله مشهدی ، شاه قاسم و شفیع عباسی ( فرزند رضا عباسی ) ادامه دادند.
دربارۀ نساجی و قالی‌‎بافی در زمان شاه عباس خوشبختانه گزارش‌های گوناگون و قابل اعتمادی وجود دارند که وضعیت این هنرها را در آن زمان روشن می‌کند .
یکی از افرادی که دربارۀ منسوجات و فرش زمان عباسی به ما اطلاعات مفیدی می‌دهد ، میسیونر مذهبی ، پدر کروزینسکی ( Polish Missionary , Father Krusinsky ) است که از 1704 تا 1729 م. در ایران زندگی می‌کرده است ، اما گزارش‌های او مربوط به اوایل قرن هفدهم میلادی است . گزارش او در این مورد هرچند بعد از گزارش‌های ژان شاردن ( Jean Chardin ) و ژان باپتیست تاورنیه ( Jean Baptist Tavernier ) تهیه شده است امّا اطلاعات بیشتری راجع به تشکیلات پارچه و فرش بافی به ما می‌دهد . طبق گزارش او ، شاه عباس دوراندیشانه کارخانه‌های متعدد و گوناگونی در ایالات شیروان ، قره باغ ، گیلان ، کاشان ، مشهد ، استرآباد ، و به ویژه اصفهان تأسیس کرد ، که تحت نظارت دقیق ناظران دربار اداره می‌شد . پارچه‌های ابریشمی و شال و قالی‌های نفیس دربار را این کارگاه‌ها تأمین می‌کردند . کروزینسکی در این مورد توضیح می‌دهد که تولیدات این کارگاه‌ها مستقیماً به اروپا صادر می‌شد یا به وسیلۀ کشتی به هندوستان ارسال می‌شد . او اضافه می‌کند این کارگاه‌ها نه تنها احتیاجات دربار را در مورد بافته‌ها و قالی‌های زربفت با قیمتی مناسب تأمین می‌کردند بلکه از طریق فروش محصولات خود ، سود سرشاری به دربار می‌رساندند .
بر طبق دستور شاه ، هر ناحیه باید از شیوه‌های تولید مخصوص به خود استفاده می‌کرد تا سبک و شیوۀ هر ناحیه حفظ می‌شد . کارگاه‌های مرکزی تحت مدیریت ناظران دربار بود تا سهم دربار و خانوادۀ پادشاه از منافع این کارگاه‌های ایالتی به درستی دریافت شود .
کروزینسکی بیان می‌کند که استادان فنون نساجی و قالی‌بافی ، رموز و دانش خویش را فقط به فرزندان خود منتقل می‌کردند و حتی چنانچه پسری نداشتند پسر خوانده می‌گرفتند . او نشان می‌دهد که چگونه این رموز و اسرار به خوبی حفظ می‌شد . در زمان محاصرۀ اصفهان توسط افغان‌ها و وقوع قحطی ، فنون بافت پارچه‌های زربفت ابریشمی به کلی از بین رفت و با تصرف اصفهان توسط افغان‌ها در سال 1722 ، همزمان با سقوط سلسلۀ صفوی ، تمام این کارگاه‌ها هم از بین رفتند .
در گزارش شاردن راجع به استادانی که در کارگاه‌های دولتی ( کارخانه ) یا شخصی اما تحت نظارت ناظران دربار کار می‌کرده‌اند اطلاعاتی به دست می‌آوریم . در کارگاه‌های شاهی زبده‌ترین استادان برای بافت نفیس‌ترین و گران‌ترین قالی‌ها به خدمت گرفته شده بودند . بهترین تولیدات این کارگاه‌ها به مصرف دربار و درباریان می‌رسید و بخشی نیز به صادرات اختصاص یافته بود که سود سرشاری را نصیب خزانه و دربار می‌کرد . برای این منظور ، صادرات توسط شاه عباس منحصراً به یک سازمان وابسته به دربار واگذار شده بود .
در مورد کاشان به عنوان یک مرکز مهم بافندگی ، اطلاعات ارزشمندی از طریق پدر پال سیمون ( Father Paul Simon ) به دست می‌آوریم . او سال 1608 از کاشان دیدن کرده ، شرح می‌دهد که کاشان شهر ثروتمندی است و شاه عباس قصر باشکوهی در آنجا بنا کرده است و برای خارجیان بسیاری که به کاشان می‌آیند ، کاروانسرایی ساخته است . او اضافه می‌کند که در کاشان قالی‌های ابریشمی و زربفت و انواع مخمل و منسوجات تولید می‌شود .