تاریخ: ۲۰ خرداد ۱۳۹۶
نقل از کتاب بهارستان دریچهای به قالی ایران
تألیف : غلامعلی ملول
مقدمه
سخن گفتن دربارۀ آیندۀ قالی بافی در ایران و میلیونها تن دستاندرکار آن به سبکی صریح و روشن نیاز دارد . وظیفۀ هر ایرانی با وجدان است که با تکیه بر عقل و خرد و دوری از احساسات زیاد در این باب سخن بگوید .
آیندۀ قالی بافی در ایران بستگی به وضعیت آیندۀ ایران دارد بنابراین برای تجسّم آیندۀ قالی بافی باید تصوّری از آیندۀ ایران داشت . ایران در آینده کشوری توسعه یافته ، پیشرفته ، آباد و مرفه خواهد بود ؛ امّا تحقق این آرزوی دیرین در گرو پالایش فرهنگی و زدودن صفات ناپسند عقل ستیزی و خرافه گرایی و فردپرستی از فرهنگ ملی است .
انسان پیشرفتۀ امروزی ، در نخستین گامهای تعالی و ترقی ، به درجهای از آگاهی و دانش و توانایی رسیده که پرواز در آسمانها و مسافرت به کرات آسمانی ، مبارزه با زلزله و طوفان و سیل ، دریافت و ذخیره سازی و تحلیل ماشینی اطلاعات ، کشف رمزهای وراثتی و علل معلولیتهای مادر زادی ، درمان بیماریهای صعب العلاج ، اصلاح ژنتیکی ، کپی سازی موجودات و مهمتر از همه بهرهمندی از حقوق اعلامیه جهانی حقوق بشر و اقتصاد و هنر و فرهنگ غیردولتی را اموری عادی و معمولی تلقی میکند . بشر امروزی تا نزدیک روز ازل پیش رفته و میرود که با یک جهش انقلابی مرگ و فوت را دیگر امری جبری و حتمی نداند .
این پیشرفتها چگونه به دست آمد ؟ بیشک تحقق این پیشرفتها ، نه از طریق ریاضتکشی ، چلهنشینی ، اعتکاف ، مرید و مرشد بازی ، کشف و شهود ، شطح و طاماتبافی و فرقه گرایی بلکه فقط و فقط با تکیه بر عقل و علم و خرد امکانپذیر شد .
آنچه را که مدعیان در عالم وهم و خیال میساختند اندیشمندان و متفکران با عقلگرایی واقعاً ساختهاند و یا دارند میسازند . ایران آباد آینده را نیز از این گروه باید طلب نمود .
با کمال تأسف باید گفت که وهم گرایی و خیالپروری از نوع بیهودۀ آن به اشکالی گوناگون ، از حالتهای افراطی شاعرانه گرفته تا تصوّف و عرفان و کیش و آیینهایی از نوع عقل ستیز ، در گذشته و حال ایران ما تجلی کرده است و هستند مردمانی که اشعاری این چنین سر میدهند .
خُردهکاریهای علـــم هندسه
یا نجوم و علــم طب و فلسفه
این همه علم بنای آخور است
که عمادِ بودِ گاو و اُشتر است
" مثنوی معنوی "
این مدعیان ، معلق در دنیای اوهام ، خود را در عرش و عالم حضور و مکاشفه میپندارند و یکی از مهمترین دلایل عقبماندگی ایران و بسیاری از ملل شرقی وجود همین وجه زشت و ناپسند عقلستیزی و خرافهگرایی است که گویی بخشی جدانشدنی از فرهنگ ملی ما بوده است .