قالی‌بافی در دورۀ صفوی ( 1722 – 1501 میلادی )

Carpets
       ۱ . از فرقۀ زاهدیه تا سلطنت صفویه

در 1276 م. صفی‌الدّین 24 ساله به خدمت شیخ زاهد گیلانی رهبر طریقت زاهدیه در گیلان رسید و مرید او شد . در 1301 م. شیخ زاهد ، صفی‌الدّین را به رهبری طریقت زاهدیه منصوب کرد و چندی بعد درگذشت . طریقت زاهدیه از این پس طریقت صفویه نام گرفت و به این ترتیب شیخ صفی‌الدّین با بهره‌برداری از ایدئولوژی ، نهادها و تشکیلات زاهدیه اولین گام را برای تأسیس سلسلۀ صفویه برداشت . شیخ صفی از مقام معنوی بسیار بالایی برخوردار بود و روزانه عدۀ بسیاری به زیارت او به اردبیل می‌آمدند . پس از شیخ صفی رهبری صفویه موروثی شد در 1334 م. به صدرالدّین موسی ، در 1392 به خواجه علی و در 1427 به ابراهیم رسید .
      در زمان خواجه علی و ابراهیم طریقت صفویه آشکارا ماهیت شیعی به خود گرفت و به این ترتیب گام دوم برای تأسیس سلسلۀ صفویه برداشته شد . در این زمان سازمان رهبری صفویه مانند هرمی بود که در رأس آن مرشد کامل ( رهبر ) و یک پله پایین‌تر خلیفه الخلفا و در زیردست او افرادی ، با عنوان پیر ، مریدان را رهبری می‌کردند .
       در 1447 م. رهبری طریقت را جنید به عهده گرفت و طریقت صفویه وارد مرحلۀ جدیدی شد . جنید به امور دنیوی و پادشاهی هم علاقه داشت و مریدانش را به فراگیری فنون جنگی و جهاد علیه کفار تشویق می‌کرد . از این رو به دستور جهانشاه از اردبیل تبعید شد . در 1460 م. جنید با 10000 سپاه به سوی شیروان حرکت کرد اما به دست لشکریان شیروانشاه کشته شد و فرزند او حیدر به رهبری رسید . حیدر نیز در جهت تصاحب تاج و تخت پادشاهی بسیار کوشید و سرانجام در 1488 م. در مقابل سپاهیان یعقوب آق قویونلو و شیروانشاه فرخ یسار شکست خورد و کشته شد . حیدر سه پسر به نام‌های علی ، ابراهیم و اسماعیل داشت و رهبری طریقت به علی رسید .
      علی همچون پدران خود در فکر تاج و تخت بود و خود را پادشاه نامید ، از این رو سال‌ها به زندان افتاد . در 1494 م. علی به یاری فداییان صفویه از زندان گریخت و به همراه برادر هفت ساله‌اش اسماعیل روانۀ اردبیل شد . در بین راه سلطان علی صفوی با پیش بینی مرگ خود ، رهبری تشکیلات صفویه را به اسماعیل واگذار کرد . علی گرفتار سواران آق قویونلو شد و به قتل رسید اما اسماعیل به سلامت به اردبیل رسید و در مقبرۀ صفویه پنهان شد . پس از 6 هفته فداییان صفویه اسماعیل هفت ساله را به لاهیجان بردند تا در آنجا طرح ضربۀ نهایی برای تصاحب تاج و تخت آماده شود . در مدت تقریباً 5 سال که اسماعیل در گیلان بود یک گروه هفت نفره ( اهل اختصاص ) که در حقیقت باید شورای نیابت رهبری نامیده شود طریقت سیاسی شدۀ صفویه را رهبری کرد و به انسجام تشکیلات مریدان صفویه پرداخت. در این سال‌ها رهبر صفویه مقامی نیمه خدایی یافته بود و مریدانش از نثار جان دریغ نمی‌کردند .
      سرانجام روز موعود فرا رسید و اسماعیل صفوی در بهار 1500 م. به اردبیل بازگشت و به مریدان خود پیام داد تا در ارتفاعات ارزنجان در ارمنستان گرد آیند . هنگامی که اسماعیل صفوی به ارزنجان رسید ، حدود 7000 تن از قبایل استاجلو ، شاملو ، روملو ، تکلو ، افشار و قاجار با شور و هیجان او را در آغوش گرفتند . اسماعیل صفوی ابتدا به خونخواهی پدر از حکام شیروان ، نیروهای فرخ یسار را تارومار کرد و وی را به قتل رسانید . سپس باکو را ضمیمۀ قلمرو خود کرد و برای رویارویی با الوند آق قویونلو ( حکمران آذربایجان ، آران ، مغان و دیار بکر ) نه نخجوان بازگشت و سپاه 30000 نفرۀ الوند را تارومار کرد و در تابستان 1501 م. به تبریز وارد شد و تاج‌گذاری کرد .
      به این ترتیب ، طریقت عرفانی ، سیاسی ، مذهبی و نظامی صفویه تاج پادشاهی را بر سر این جوان 14 ساله گذاشت تا سلطنت ایدئولوژیک صفویان بیش از دو قرن دوام یابد . مهم‌ترین اقدام شاه اسماعیل در 1501 م. اعلام مذهب تشیّع دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی کشور بود .