هنر قالی بافی : پیشگفتار – ( ۱ )

Carpets
تاریخ : ۲۸ خرداد ۱۳۹۶
هنر و زیبایی
نقل از کتاب بهارستان دریچه‌ای به قالی ایران
تألیف : غلامعلی ملول

تعریف هنر کاری سهل و ممتنع است . تعمق در چیستی هنر و زیبایی ، پژوهشگر را به راهی پر پیچ و خم و صعب‌العبور می‌کشاند و در این راه او را با انبوهی از پرسش‌ها و راز و رمزها روبه‌رو می‌کند .
یک اثر هنری چه ویژگی‌هایی دارد و وجه تمایز اثر هنری از غیر هنری چیست ؟ چرا و چگونه آثار هنری ، زیبا به نظر می‌رسند ؟ زیبایی چیست و چرا و چگونه از زیبایی لذت می‌بریم ؟ لذت چیست ؟ چرا دو ناظر از مشاهدۀ یک اثر هنری واحد ، احساس و قضاوت و تفسیرهای متفاوتی دارند ؟ نسبت زیبایی با ساختمان مغز آدمی چیست ؟ رابطۀ زیبایی یک اثر هنری با محفوظات ذهن مخاطب آن اثر چگونه است ، و هنگامی که ما در مقابل یک اثر هنری قرار می‌گیریم ، وسعت و شکوه و کیفیت و چند و چون لذت ما ، تا چه میزان به وسعت اطلاعات ما دربارۀ آن نوع از اثر هنری و رشتۀ هنری مربوط به آن بستگی دارد ؟
کدام بخش از لذت به محفوظات و آموخته‌های ذهن مربوط می‌شود ؟ آیا لذت بردن از زیبایی آموختنی است ؟ آیا چیزهای زیبا واقعاً زیبا هستند و آیا هنر و زیبایی دارای اصالت است ؟ آیا آثار گران‌بها و هنریِ ما را در آن سوی منظومۀ شمسی و در بازار کائنات خواهند خرید ؟ آیا هنر فقط باید نیکویی و زیبایی را مجسم کند ؟ آیا مهارت در ارائه و ترسیم زشتی‌ها و پلیدی‌ها هنر نیست ؟
رابطۀ زیبایی با حقیقت چیست ؟ آیا به آنان که حقیقت را با زیبایی اشتباه می‌کنند نمی‌توان به سادگی شربت خوش‌گوار و لذیذ خرافه را نوشاند ؟ آیا هنرمندان کشف می‌کنند یا ابداع ، و آیا هنر علم نیست ؟ آیا هنر چیزی بیش از رعایت اصول و قواعد در به کارگیری اجزا ( فرم‌ها ) است ؟ فرم‌ها تا چه اندازه قادر به ارائۀ صور خیال هنرمند هستند ؟ دربارۀ ادعای بعضی از هنرمندان که اظهار کرده‌اند فرم‌ها قادر به حمل و ارائه مفاهیم و تخیلات آن‌ها نیستند چه قضاوتی داریم ؟
آیا محتوای بعضی از آثار هنری با بعضی از ادبیات شعرای نامدار ما به همان عمق و وسعتی است که بعضی از مفسران اظهار می‌کنند ؟ ما دربارۀ مفسرانی که ظاهری حافظ‌تر از حافظ و مولوی‌تر از مولوی به خود می‌گیرند چه قضاوتی داریم ؟
آیا تجزیه و تحلیل و کالبد شکافی هنر از قداست آن می‌کاهد ؟ آیا هنر و زیبایی اموری قدسی هستند ؟ آیا هنر ایدئولوژیک و مکتبی هنر است ؟ ما دربارۀ آن دسته از هنرمندان که آثار خود را به ملکوت اعلی ربط می‌دهند و آن‌گونه وانمود می‌کنند که گویا با مکاشفه و الهام و امدادهای غیبی به خلق آثار خود می‌‌پردازند چه قضاوتی داریم ؟
آیا از آنان که زیبایی را جلوۀ جمال حق می‌پندارند و اشیای زیبا را جلوه‌گاه جمال او می‌دانند ، می‌توان پرسید که کدام شیء جلوۀ جمال او را ندارد و کدام شیء کمتر یا بیشتر جلوه‌گاه جمال اوست ؟
ما به آن طفل روستایی که یک تکه شیشۀ شکستۀ رنگی از لابه‌لای خاک پیدا کرده و پس از تمیز کردن ، آن را جلوی نور خورشید گرفته و آن چنان از رنگ و جلای آن به وجد آمده که سر از پا نمی‌شناسد ، چگونه نگاه می‌کنیم ؟ اگر آن کودک به بانویی که به نگین ده قیراطی انگشتری خود می‌بالد ، " بگوید مال تو زیباتر است " ، ما این ادعای کودک را چگونه ارزیابی می‌کنیم و چگونه مقدار کمّیت و کیفیت لذت آن کودک را با چندی و چونی لذت آن بانو مقایسه می‌کنیم ؟ این مقایسه با چه مبنا ، معیار و اصولی انجام می‌شود ؟
یک پرسش بسیار مهم و اساسی هم این است که با وجود این همه ابهامات و مشکلات در مسیر این کندوکاو و پژوهش ، آیا نیازی به وارد کردن و اضافه کردن موجودی وهمی و خیالی به نام روح و روان به این همه مجهولات است ؟ و آیا ورود این وهم اعظم این کاوش را به بن بست نمی‌کشاند ؟
طرح پرسش‌هایی از این گونه ما را به این نتیجه می‌رساند که راه کاوش هنر از زیبایی و زشتی می‌گذرد و راه پژوهش زیبایی و زشتی از لذت عبور می‌کند و مسیر تحقیق دربارۀ لذت ، از ذهن و ساختار و ساختمان مغز می‌گذرد . بنابراین ، مادام که ساختار و ساختمان و چگونگی رفتار مغز و اصول و قوانین مسلط بر آن شناخته نشود تعریف لذت ، زیبایی و هنر ناتمام خواهد بود .
برای شناخت ذهن ، ابزاری جز ذهن در دست نیست ، گویا آیینه‌ای می‌خواهد خود را از طریق مشاهدۀ خود در خود ، بشناسد . باید امیدوار بود ، آیینه اگر خودفریب و خودخواه و خودشیفته نباشد و بپذیرد که اشیا و پدیده‌ها آن‌گونه نیستند که او می‌بیند ، شاید راه به کنه شدن‌ها و موجودها پیدا کند .
هنر و زیبایی هرچه باشند ، و شناخت ما از آن‌ها در هر مرحله‌ای که باشد ، هنرمندان به تولید آثار هنری ادامه خواهند داد و منتظر تعریف دقیق هنر و زیبایی نخواهند شد ؛ هنر دوستان هم به لذت بردن از زیبایی‌های آثار هنری ادامه خواهند داد و منتظر تعریف دقیق لذت نخواهند شد .